*** موشک شهاب-۳***

*** موشک شهاب-۳***

همه چیز درباره سیستمهای موشکی
*** موشک شهاب-۳***

*** موشک شهاب-۳***

همه چیز درباره سیستمهای موشکی

سامانه‌های دفاعی آزمایش نشده‌اند، شهاب3 هولناک است


سامانه‌های دفاعی آزمایش نشده‌اند، شهاب3 هولناک است


رابرت هادیک تحلیل‌گر نظامی اندیشکده فارین پالسی پیش از طرح این سوال که آیا سامانه‌های دفاع موشکی اسرائیل آماده است تا به هرگونه پاسخ ایران به حمله نظامی اسرائیل پاسخ گوید، گفت: این یک آزمایش نیست.




به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، به گفته هادلیک، انگیزه طرح این سوال همان گفته ماتان فیلنای معاون وزیر جنگ اسرائیل است که گفت اسرائیل آماده جنگی 30 روزه با ایران است که در آن 500 اسرائیلی بعد از شلیک روزانه صدها موشک ایران به شهرهای اسرائیل کشته می‌شوند و در این چارچوب باید سناریوی شرکت حزب‌الله و حماس در جنگ شعله‌ور شده را نیز مدنظر قرار داد که تل‌آویو و قدس و بسیاری دیگر از شهرها و پایگاه‌های نظامی را - در جنگی موشکی که اولین بار از نوع خود بعد از جنگ اول خلیج فارس در سال 1991 میلادی به شمار خواهد رفت- تهدید می‌کند.

 

با وجود احتمال خویشتنداری ایران یا محدود ماندن دایره جنگ، اما این احتمال زیاد نیز وجود دارد که دایره درگیری گسترش یابد که آزمونی دشوار و حساس برای سامانه‌های دفاع موشکی جدید است که نه تنها بر اسرائیل بلکه بر نقشه‌های آمریکا در منطقه آسیا و اقیانوس آرام تاثیر می‌گذارد، چرا که آمریکا سامانه‌های موشکی و ضد موشکی خود را در مرکز راهبرد خویش برای منطقه قرار داده است.

 

در زمینه واکنش ایران به حمله نظامی اسرائیل باید گفت که اسرائیل با زرادخانه روز افزون موشک‌های بالستیک ایران مواجه خواهد شد و در میان این زرادخانه، اسرائیل به طور اساسی از موشک "شهاب3" ایران هراس دارد که برد آن 1300 کیلومتر است و مجهز به کلاهک انفجاری یا شیمیایی با وزن بین 760 تا 1100 کیلوگرم می باشد.

 

مرکز تحقیقات کنگره آمریکا فاش کرد که ایران 25 تا 100 موشک شهاب3 در اختیار دارد که در مناطق مختلف کشور در زیر زمین و سکوهای پرتاب متحرک در خودروهای سنگین مستقر شده‌اند.

 

درمقابل، سامانه دفاع موشکی اسرائیل وجود دارد که برای مقابله با موشک شهاب 3 طراحی شده است و عملکرد این سامانه و تاثیر آن آزمایش شده است اما نگرانی از این است که این سامانه قبلا در جنگ واقعی مورد استفاده قرار نگرفته است.

 

رادارها و سامانه های هشدار راه‌دوری نیز که آمریکا برای تقویت قدرت اسرائیل در رصد موشک‌ها و دریافت اطلاعات درباره اهداف مورد نظر در فلسطین اشغالی مستقر کرده است، به نوبه خود در بوته آزمایش قرار خواهند داشت و ساز و کار همه سامانه‌های راداری در جمع آوری اطلاعات و انتقال و پردازش آن درشرایط نبردی عملی در معرض آزمون قرار خواهند داشت.

 

همچنین سامانه ضدموشکی "آرو2" که یک سامانه دفاع ضد موشکی بالستیک و اولین موشک توسعه یافته اسرائیل و آمریکا ویژه مقابله و انهدام موشک های بالستیک در سطح منطقه‌ای برای اولین بار در رویارویی واقعی با ده‌ها فروند موشک شهاب 3 قرار خواهند داشت و باید آگاه بود که شلیک این موشک‌ها در محدوده گسترده برای فشار بر سامانه آرو و کسب فرصت استفاده از موشک‌های خود – قبل از اقدام اسرائیل در انهدام آنها با حملات هوایی- به نفع ایران خواهد بود.

 

درهمین راستا، ممکن است سامانه پیشرفته دفاع موشکی "ایجیس" (Aegis) بکارگرفته شود که نیروی دریایی آمریکا از آن بهره می‌برد و مسئولان آمریکایی در این مرحله در برابر سوال دشواری درخصوص ورود مستقیم این سامانه به جنگ قرار خواهند داشت زیرا ورود مستقیم به جنگ از یک منظر منافع آمریکا را در معرض پاسخ انتقام‌جویانه ایران قرار می‌دهد اما از منظر دیگر به آمریکا کمک می‌کند تا به هم‌پیمانان خود در اروپا، آسیا و خاورمیانه نشان دهد که شراکت دفاعی موشکی با واشنگتن در صورت لزوم کارساز و موثر خواهد بود.

 

از سوی دیگر، جنگ اسرائیل و ایران پیامدهای عمیقی در راهبردهای نظامی و سرمایه گذاری‌های آمریکا در آسیا به همراه خواهد داشت زیرا وزارت دفاع آمریکا در گزارش‌های سالانه خود از مدرن شدن و توسعه توانمندی‌های موشکی چین مکرر سخن می گوید.

 

در صورت وقوع جنگ، طراحان نظامی در ارزیابی نظریه‌های خود بازنگری خواهند کرد و در صورت موفقیت ایران در ضربه نظامی به تل‌آویو و اهداف دیگر در اسرائیل؛ این موفقیت شک و تردیدهایی را میان تصمیم گیرندگان در آمریکا درباره طرح‌های دراز مدت آنها در تمرکز بر اقیانوس آرام ایجاد خواهد کرد و این جنگ همچنین بر بحث و جدل ها در داخل پنتاگون درباره حمایت مالی از سامانه‌های ضد موشکی قاره‌پیما تاثیر خواهد گذاشت.

مروری بر شکل‌گیری بازوی موشکی سپاه


مروری بر شکل‌گیری بازوی موشکی سپاه
مقدم همانند بقیه چیز زیادی نمی‌دانست اما آرزو داشت روزی فراگ را در اختیار داشته باشد و تا عمق 60 کیلومتری دشمن را بکوبند. در راه بازگشت به فراگ 7 فکر می‌کرد.
به گزارش مشرق به نقل از فارس، مهر 1359؛ در هفدهمین روز آغاز تهاجم سراسری رژیم عراق به کشورمان اولین موشک کوتاه برد "فراگ 7" ارتش بعث به شهر دزفول اصابت کرد که هفتاد نفر شهید و بیش از سیصد نفر زخمی بر روی دست مردم بی‌دفاع این شهر گذاشت و تا آبان 1361 نیز با بیش از 65 فروند موشک دیگر، کالبد زخمی و رنجور شهر مقاوم دزفول را مورد هدف قرار داد. در این حملات ناجوانمردانه علاوه بر تلفات انسانی شمار زیادی از خانه و کاشانه مردم بی‌دفاع و مظلوم بر سرشان ویران شد.

روند موشک باران شهر دزفول و بمباران دیگر شهرهای ایران از سوی دشمن متجاوز تا اواخر سال 1362 تداوم یافت و مقارن با عملیات بزرگ و غرور انگیز رزمندگان اسلام با نام "خیبر" در جزایر مجنون به اوج خود رسید.

در این مقطع نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران برای نخستین بار با موافقت حضرت امام خمینی (ره) در 26 بهمن 1362 با آتشپارهای توپخانه دست به مقابله به مثل محدودی زده و مراکز اقتصادی و نظامی شهرهای بصره، خانقین و مندلی عراق را مورد هدف قرار دادند با این تفاوت که قبل از اجرای آتش، اخطارهای لازم به مردم این شهرها برای خروج از هدف‌های مورد نظر داده شد.

اقدام جمهوری اسلامی ایران در دفاع از خود چنان در دنیا سر و صدا به پا کرد که حتی سازمان ملل متحد را هم برآشفت. این در حالی بود که شورای امنیت سازمان ملل متحد در طول سه و نیم سال که از حملات رژیم عراق به مناطق مسکونی و غیرنظامی کشورمان و کشتار مردم بی‌دفاع می‌گذشت، سکوت پیشه کرده بود اما این بار سراسیمه در نقش یک میانجی ظاهر شد.

حاصل این میانجی‌گری، صدور توافقنامه‌ی 12 ژوئن 1984 (خرداد ماه 1363) درباره جنگ ایران و عراق بود که از طرفین درگیر می‌خواست از حمله به مناطق مسکونی همدیگر خودداری کنند.

همین موفقیت رزمندگان اسلام در جبهه‌های جنگ بخصوص در تصرف جزایر مهم و راهبردی مجنون همراه با ذخایر عظیم نفت خام، ایران را در موقعیت برتر سیاسی و نظامی قرار داد، اما این موفقیت کام حامیان رژیم متجاوز عراق را تلخ نمود و آنان درصدد مهار جمهوری اسلامی برآمدند از سویی حمایت‌های مالی و تجهیزاتی کشورهای غربی و شوروی به رژیم حزب بعث عراق شدت و حدت بیشتری پیدا کرده و از سوی دیگر محدودیت‌هایی در زمینه صادرات و فروش نفت برای جمهوری اسلامی ایران از جانب کشورهای حامی عراق در جنگ علیه ایران اعمال شد.

به دنبال این حمایت‌ها شروع دوباره جنگ شهرها از سوی عراق پیش آمد.

در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران خود را برای بهره‌مندی از ابزارهای جدید به منظور آمادگی موثر در برابر حملات گسترده هوایی و موشکی رژیم بعثی عراق مصمم نشان داد. اما شرایط سیاسی حاکم بر دنیا، اجازه دست یابی به حداقل امکانات دفاعی برای جمهوری اسلامی را نمی‌داد تا چه رسد به موشک‌های موثر و پیشرفته زمین به زمین.

بنابراین اولین گام به منظور بهره‌گیری از موشک‌های میانبرد در جنگ تحمیلی از تابستان سال 1363 برداشته شد.

تیر ماه 1363 محسن رفیق دوست- وزیر وقت سپاه- از سوی دو کشور سوریه و لیبی به طور رسمی دعوت شد. او این دعوت‌ها را به فال نیک گرفت و به هر دو دعوت پاسخ مثبت داد.

ثمره حضور وزیر سپاه در سوریه و لیبی و به دنبال آن سفر رئیس جمهور وقت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به آن کشورها دستیابی ایران به این سلاح موثر و راهبردی موشک میانبرد بود.

در پی این دیدارها و مذاکرات حافظ اسد رئیس جمهور سوریه آموزش بکارگیری موشک به تعدادی از نیروهای ایرانی را متعهد شد و رئیس جمهور لیبی برای تحویل تعداد محدودی موشک اسکاد بی همراه با تجهیزاتش را به جمهوری اسلامی ایران قول همکاری داد.

پس از این مذاکرات و بی هیچ تعللی تشکیل یگان موشکی در دل توپخانه‌ی سپاه پاسداران کلید خورد.

سیزده نفر از نیروهای باسابقه توپخانه به همراه چند نفر مترجم، برای گذراندن آموزش بکارگیری موشک رهسپار سوریه شدند.

سوری‌ها برای آموزش بکارگیری موشک یک برنامه شش ماهه به نیروهای ایرانی ارائه می‌کنند. فرمانده توپخانه سپاه (حسن مقدم) که در این ماموریت مسئولیت نیروهای ایرانی با او بود از پذیرش مدت شش ماهه آموزش طفره می‌رود و سرانجام سوری‌ها را قانع می‌کند آموزش باید حداکثر در سه ماه به پایان برسد.

او به مسئولان آموزش موشکی سوریه قول می‌دهد نیروهای ایران در مدت کوتاه از عهده فراگیری آموزش‌های لازم برآیند که چنین هم می‌شود...

این اولین گامهایی بود که سردار شهید حسن طهرانی مقدم و جمع محدودی از رزمندگان گمنام سپاه در ایام دفاع مقدس برای تشکیل مهمترین یگان دفاعی کشور یعنی یگان موشکی برداشتند.


این مطالب سرگذشت مردان بلند بالایی است که در روزگار تنهایی و مظلومیت، گمنام جنگیدند و در آن تلاش شده بخشی از حماسه‌های بی‌نظیر فرماندهی موشکی سپاه با تلفیق خاطرات شهید حسن مقدم و همرزمانش بازآفرینی شود.

"پاییز63" نوشته رضا قلی زاده و با پژوهش محمدحسین پیکانی، در زمان حیات نورانی سردار نام آور سپاه اسلام، شهید حسن طهرانی‌مقدم آماده و به رؤیت آن شهید والامقام نیز رسیده است.

***

نامه را محسن رضایی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی امضا کرد و تحویل حسن باقری داد.

نامه تایپ شده و مرتب را تا آخر خواند. دید طرح خودش است درباره ساماندهی خمپاره اندازها به منظور پشتیبانی از نیروهای تکور، به اضافه چیزهایی که خود باقری درباره ایجاد فرماندهی آتش‌های خمپاره نوشته بود.

نامه خطاب به فرماندهان قرارگاه‌های قدس، نصر، فجر و فتح سپاه در جبهه‌های جنوب بود.

"برادر حسن مقدم به عنوان مسئول تطبیق آتش‌های خمپاره‌ سپاه معرفی می‌شوند. لازم است با او همکاری کنید."

* ایران آماده جنگ می شود

جنگ ناغافل شروع شد. آن هم موقعی که هیچ گونه آمادگی برای مقابله با یک تهدید جدی نظامی خارجی، نه در نیروهای مسلح و نه در مردم وجود نداشت.

انقلاب و بعد هم حوادث داخلی و توطئه‌های دشمنان، مسئولان و نیروهای دلسوز را به شدت مشغول خود کرده بود.

در چنین وضعیتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با سازماندهی نیروهای مردمی وارد یک جنگ نابرابر شد در حالی که دستش از تجهیزات سنگین و نیمه سنگین نظامی خالی بود اما با اتکا به نیروهای مومن و مکتبی خود امیدوار بود سرنوشت جنگ برخلاف خواسته دشمنان رقم بخورد لذا در برابر دشمن متجاوز بعثی با اندک امکاناتی صف آرایی شد.

جوانان انقلابی و پرشور با اشاره رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) به سوی جبهه‌های نبرد سرازیر شدند و امیدهای واهی دشمن را به یاس مبدل ساختند.

آنها با طراحی عملیات‌های کوچک و محدود، آرام آرام ابتکار عمل را در جبهه‌ها به دست گرفتند.

* طهرانی مقدم پایه‌گذار یگان توپخانه سپاه می‌شود

حسن مقدم نیز سپاهی جوانی بود که پا به پای دیگر دوستانش از روزهای نخست تجاوز دشمن وارد جنگ شد و از همان موقع خصوصا بعد از عملیات ثامن الائمه(ع) متوجه ضعف‌ آتش‌های پشتیبانی خودی از نیروهای رزمنده مستقر در خطوط مقدم جنگ شد.

مدت‌ها روی این موضوع فکر کرد. طرح ریخت و سرانجام در پاییز 1360 طرح ساماندهی آتش‌های خمپاره را به صورت سنجیده و مدون تقدیم حسن باقری کرد.


نامه قرارگاه مرکزی کربلا برای معرفی طهرانی مقدم به عنوان مسئول تطبیق آتشهای توپخانه و خمپاره های سپاه

او در طرح خود پیشنهاد کرده بود آتش‌های خمپاره موجود در دست یگان‌های سپاه به شکل فرماندهی شده و سازمان یافته در قالب تطبیق آتش، علیه مواضع دشمن به کار گرفته شوند.

حسن باقری از طراحان خوش فکر عملیات‌های رزمندگان اسلام، موضوع طرح را به خوبی درک کرد و خودش نیز مطالبی بر آن افزود. تایپ کرد و به فرمانده کل سپاه داد. چند روز بعد حسن باقری در حالی که نامه محسن رضایی را به حسن مقدم می‌داد، گفت: برو طرحت رو اجرا کن...

- من اجرا کنم؟

- مگه طرح تو نبود! مگه تو این حرف رو نزدی؟

- چرا؟

- پس خودت برو آتیش‌های خمپاره سپاه رو ساماندهی کن.



سردار شهید حسن طهرانی مقدم اولین فرمانده یگان توپخانه سپاه

حسن مقدم از همان روز رفت دنبال ماموریت جدیدش. به قرارگاه سپاه مستقر در جبهه‌های جنوب معرفی شده بود و امید به همکاری داشت. احساس کرد ماموریت بزرگی را بر عهده گرفته و برای عملی ساختن ایده‌هایش به تلاش فراوانی احتیاج دارد. کسی تجربه این کار را نداشت که دستش را بگیرد.

* شفیع زاده اولین نیرویی بود که قول همکاری داد

اولین نیرویی که در این ماموریت با او همراه شد و قول همکاری داد، حسن شفیع‌زاده بود. او هم به اهمیت تطبیق آتش در جنگ واقف بود و از نخستین روزهای حضورش در جبهه آبادان، خمپاره اندازهای غنیمتی را علیه مواضع دشمن بکار گرفت.


سردار شهید حسن شفیع زاده

حسن مقدم که به عنوان مسئول تطبیق آتش‌های سپاه معرفی شد، شفیع‌زاده نیز حس کرد در مجموعه جدید می‌تواند به خواسته‌هایش جامه عمل بپوشاند.

خوش فکر بود و توی بحث‌ها وارد می‌شد. طرح می‌داد و همیشه آینده نگر نشان می‌داد. فرمانده جدید آتش‌های پشتیبانی سپاه خیلی زود شیفته صلابت و اقتدار حسن شفیع‌زاده شد. آن دو ایده‌های بلندی در تنبیه متجاوزان بعثی داشتند.

* "طریق القدس" اولین سیلی توپخانه سپاه بر صورت ارتش بعث

با همت و تلاش شبانه روزی کارها بسیار خوب پیش می‌رفت. اولین بار در عملیات طریق القدس (آزاد سازی بستان) که در تاریخ 8 آذر 1360 انجام گرفت تطبیق‌ آتش‌های خمپاره خیلی منسجم و منظم بکار گرفته شد.

در این عملیات همه آتش‌های خمپاره روی پل سابله متمرکز، و باعث شکست و عقب نشینی نیروهای دشمن شدند. سپاه برای نخستین بار شیرینی موفقیت فرماندهی آتش‌های پشتیبانی خود را حس کرد.

* فتح المبین؛ آغاز یک راه طولانی

عملیات بزرگ و غرورانگیز فتح المبین در اولین روزهای سال 1361 رقم خورد و دشمن متجاوز بعثی از بخش اعظم مناطق اشغال شده خوزستان بیرون رانده شد.

فرماندهی آتش‌های پشتیبانی در این عملیات هم خوش درخشید. در این عملیات 165 عراده توپ دوربرد و متوسط با توپ کش، مهمات بر و تجهیزات دیگر از دشمن متجاوز به غنیمت گرفته شد.

* رشید گفت: مقدم ول کن این حرف ها رو...

حسن مقدم پس از عملیات در سپاه شوش، عملکرد فرماندهی آتش‌ها را به فرماندهان توضیح می‌داد که متوجه خنده‌های ریز و ملیح برادر غلامعلی رشید شد. به حرف‌هایش ادامه داد. رشید گفت: مقدم، ول کن این حرف‌ها رو... برو توپخونه رو تشکیل بده.

- برادر رشید ما تازه داریم خمپاره‌ اندازها رو سازماندهی می‌کنیم.

- حالا ماموریت تو اینه که بری توپخونه سپاه رو با توپ‌های غنیمتی راه بندازی.


دستنوشته شهید طهرانی مقدم خطاب به برادر غلامعلی رشید

انگار پرت شد به دنیای دیگر. دنیای توپ و توپخانه و... تصورش را هم نکرده بود. با خود اندیشید "یعنی اینکه وارد جنگ کلاسیک شدیم".

سی ام فروردین 1361 رحیم صفوی در پایگاه گلف اهواز (محل قرارگاه مرکزی کربلا) طی حکمی حسن مقدم را به عنوان مسئول تطبیق آتش‌های توپخانه و خمپاره‌های سپاه به فرماندهان قرارگاه‌های قدس، نصر، فجر و منطقه 8 معرفی کرد.

او در این مدت کوتاه توانسته بود با تعداد محدودی از نیروهای سپاه آتش‌های پشتیبانی را سر و سامان بدهد که فصل جدیدی برایش گشوده شد دیگر جنگ برای او طعم دیگری داشت. طعم ابتکار، نوآوری و خلاقیت.

وقتی حکم را خواند اولین کسی که برای همکاری نامش را به خاطر آورد، باز هم حسن شفیع‌زاده بود.



شهید حسن شفیع زاده (نفر اول از راست) در کنار شهید طهرانی مقدم (نفر دوم)

کار بزرگی بود و از یک نفر چنین کار بزرگی بر نمی‌آمد. مردان بزرگ و آب دیده می‌خواست. با شفیع‌زاده از آبادان آشنا شده بود و به کارش ایمان داشت. او از تیپ کربلا رفته و حالا رئیس ستاد تیپ المهدی(عج) شده بود. اما به هر طریق بایستی او را همراه و همگام خود می‌ساخت. مقر تیپ المهدی را در شوش پیدا کرد.

با فرمانده تیپ (علی فضلی) حرف زد، گفت: برای راه‌اندازی توپخانه به شفیع‌زاده نیاز دارم. آمدم حسن آقا رو با خودم ببرم. لطفا اجازه بدین با من بیاد. او هم موافقت کرد.



شهید حسن شفیع زاده (نفر دوم از راست) شهید طهرانی مقدم (نفر چهارم)

محمد آقایی، مصطفی تقی جراح (شهید)، علیرضا ناهیدی (شهید) و ... هم به توپخانه سپاه پیوستند. مدتی بعد مرکز تعمیر و نگهداری توپخانه در گلف اهواز آغاز به کار کرد. مرکز آموزش توپخانه به همت حسن شفیع‌زاده و یعقوب زهدی در اصفهان راه‌اندازی شد.

توپخانه سپاه، روز به روز توسعه پیدا می‌کرد و خودش را در جنگ بیش از پیش نشان می‌داد. دیگر عملیاتی بدون پشتیبانی توپخانه انجام نمی‌گرفت. توپخانه از یگان‌های موثر و مهم سپاه در جنگ نقش‌آفرینی می‌کرد و حرفی برای گفتن داشت.

* فرمانده جوان به سوریه و لیبی می‌رود

سال 1363 (چهارمین سال آغاز تجاوز دشمن) از راه رسید. فرمانده جوان توپخانه سپاه، همراه وزیر سپاه به سوریه و لیبی رفت و در این سفرها بود که از یگان‌های موشکی این کشورها دیدن کردند. قرار بود در این سفرها رفیق دوست، در خصوص گرفتن موشک با رؤسای جمهور سوریه و لیبی مذاکره کند اما هیئت همراه از جزئیات مذاکرات خصوصی مطلع نشدند. چرا که در مذاکرات فقط رفیق دوست، صفوی و سفیر حضور داشتند. از بحث‌های صورت گرفته هم چیزی به بیرون درز نکرد.

مقدم همانند بقیه چیز زیادی نمی‌دانست اما آرزو داشت روزی فراگ را در اختیار داشته باشد و تا عمق 60 کیلومتری دشمن را بکوبند. در راه بازگشت به فراگ 7 فکر می‌کرد.

گزارش تصویری/ رزمایش موشکی پیامبر اعظم (ص) -2





گزارش تصویری/ رزمایش موشکی پیامبر اعظم (ص) -2



موشک باران پایگاه های نظامی شبیه سازی شده دشمن در کویر لوت با انواع موشک های ایرانی از جمله موشک های دور برد شهاب 1 ، 2 و 3 در دومین روز رزمایش موشکی پیامبر اعظم(ص) آغاز شد.


عکس/ محمدرضا عباسی

تصاویر موشک شهاب-3


تصاویر موشک شهاب-3




در این قسمت قصد داریم تصاویری زیبا از موشک شهاب3 را برای شما عزیزان به نمایش بگذاریم



ادامه مطلب ...

ناگفته‌هایی از شهید تهرانی درباره واحدهای موشکی

ناگفته‌هایی از شهید تهرانی درباره واحدهای موشکی

شهید مقدم می گوید: وقتی که وارد جنگ شدم، ضعف آتش های پشتیبانی از نیروهای تکور و خطوطی که در اختیار سپاه بود را، به شدت احساس کردم و طرحی را به شهید حسن باقری دادم. مبنی بر این که ما از آتش های پشتیبانی که در اختیار داریم استفاده کنیم.

به گزارش  فارس، شهید حاج حسن طهرانی مقدم جزو اولین افرادی است که در سال های دفاع مقدس از نبوغ خود استفاده کرد و توانست خدمات شایانی را به سپاه اسلام ارائه دهد.

آنچه پیش روی شماست گفتگوی منتشر نشده‌ای  از آن شهید بزرگوار است که در سال 89 تهیه گردیده است . مصاحبه ای که تنها یک سوال داشت. این گفتگو در ویژه نامه ای که به مناسبت اربعین ایشان تهیه گردیده منتشر شده است.

*سردار از ناگفته های تشکیل توپخانه و موشکی در جمهوری اسلامی ایران برایمان بگو یید؟

بسم ا...الرحمن الرحیم، اللهم صلی علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک. السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
من بنا دارم در این باره راجع به مبانی و استراتژی و به قول برادر بزرگوارمان در باره ناگفته‌های تاریخچه ی تشکیل فرماندهی موشکی در جمهوری اسلامی، مطالبی که به ذهنم می‌رسد، خدمت شما عزیزان عرض کنم که خاطرات بچه هایی که تدوین شده رو تکمیل نماید. بنا براین مبنا، ذکر خاطره یا مسایل آنچه که بر موشکی گذشت، نیست. آن نقاطی که نقاط عطف هست، من بیشتر به آنها اشاره می کنم.
یک مقدمه ای این بخش دارد که استراتژی و دکترین دفاعی سپاه در جنگ بر مبنای مأموریت و نیازمند یهای جنگ تعریف شده؛ مفهوم حرف این هست که ما نیامدیم قبل از تشکیل واحدها، استراتژی و دکترین تعریف کنیم، بر این مبنا چارت و تشکیلات سازمانی ایجاد کنیم، نیرو بگیریم آموزش بدهیم و برمبنای آن، استراتژی یک حرکت کلاسیک رو شروع کنیم. آن نیازهای جنگ، آن دکتری نها رو تعریف می کرده.
دلیلش هم این بود که سپاه آمادگی شرکت در یک عملیات کلاسیک را نداشت، اصلاً مبنای سپاه این نبود. وقتی که عراق با کمک 46 کشور، مستقیم و غیرمستقیم، علیه جمهوری اسلامی، به منظور براندازی نظام مقدس وارد عمل شد مفهومش این بود که ما از همه ی توانمندی هایمان برای مقابله با این تهدیدات استفاده کنیم. مفهوم کاربردی دیگر، توانمندی کشور، سپاه بود. سپاهی که من یادم می باشد، برای این که چریک های فدایی خلق بتونن محبوبیت و مقبولیت مردمی ایجاد کنند، شعارنویسی و دیوارنویسی هاشون این بود که "سپاه را به سلاح سنگین مجهز کنید" هیچ وقت معنی این جمله یادم نمی رود.
سلاح سنگین مفهومش این بود که، ما یک ارتش کلاسیک داشتیم که می بایستی از رزمندگان پشتیبانی نماید و سپاه هم خط شکن باشد و بتواند تهدیدات دشمن رو خنثی کند و خط را تثبیت کند و برای پدافند در اختیار ارتش قرار بده. پس نیازمند یهای سپاه درآفند تعریف می شد. عملیات های آفندی عمدتاً بر مبنای نیروهای تکور و سلاح هایی که رزمندگان با خودشون می تونستند بِبرند، تعریف می‌شد.
سلاح های پشتیبانی کننده که در خطوط عقب تر از لجمن قرار می گرفت، مفهوم کاربردیش این بود که به عهده ی ارتش بود. چون سپاه بنا نداشت که واحدهاش رو سنگین کنه و آتش های پشتیبانی رو تأمین نماید. هواپیما و هلی کوپتر داشته باشد، تانک داشته باشد، سپاه باید سریع عمل می کرد، سریع جابجا می شد و از نیروهای کلاسیک جنگ که ارتش جمهوری اسلامی بود، برای حمایت ها و پشتیبانی های لازم در دوره ی جنگ و پدافند از خطوط فتح شده استفاده می برد.
این صحبت ها مفهومش این می باشد که ما با آتش خیلی بیگانه بودیم. مفهومش این بود که در اختیار ارتش بود. پس به حول و قوه ی الهی، این هایی را که می گویم تشکیل موشکی است، خاطره نیست.
وقتی که وارد جنگ شدم، ضعف آتش های پشتیبانی از نیروهای تکور و خطوطی که در اختیار سپاه بود را، به شدت احساس کردم و طرحی را به شهید حسن باقری دادم در سال 1360 که حدود پاییز 1360 بود. مبنی بر این که ما از آتش های پشتیبانی که در اختیار داریم،
که عمدتاً انواع خمپاره اندازها بود از اینها بتوانیم در یک شبکه ی کلاسیک که امروزه به عنوان فرماندهی آتش های پشتیبانی یا مرکز تطبیق های آتش ازش نام می برند، که آتش هم دارای فرماندهی باشد و این طرحی را به شهید حسن باقری دادم که ما می توانیم از آتش های پشتیبانی مان درجبهه به صورت فرماندهی شده استفاده کنیم و مفهومش اینه که در قالب طرح
توپخانه می تونیم آتش های خمپاره را، براش فرماندهی بگذاریم.
شهید حسن باقری که از نوابغ جنگ و چهره ی بی بدیل و بدون جایگزین در جنگ ما بود، این مطلب را خیلی هوشمندانه گرفت و من دیدم یک مطلبی را نوشت، تایپ هم کرد از آقامحسن(رضایی) امضاء گرفت. گفت مقدم این حرفی را که زدی، برو اجرا کن.
گفتم: من بروم اجرا کنم؟!
گفت: مگه حرف نزدی؟ برو آتش های خمپارهی سپاه را سازماندهی کن.
به چهار قرارگاه قدس، نصر، فجر و فتح. این چهار قرارگاه ما در جنوب بود. ابلاغ کرد که برادر حسن تهرانی مقدم برای ساماندهی آتش های پشتیبانی معرفی می شوند و همکاری لازم را با ایشان انجام بدهید. ما اینجا با برادر حسن شفیع زاده، این شهید بزرگ و با اقتدار و با صلابت، اینجا همراه شدیم و خمپاره اندازهای سپاه را سازماندهی کردیم و طرح فرماندهی آتش را در عملیات طریق القدس، در وقتی که عراق تصمیم گرفت که سوسنگر را و دهلاویه را از ما بازپس گیری کند و بتواند بستان را بگیرد، اوج اقتدار این فرماندهی آتش آنجا نمایان شد. یعنی ما تمام آتش های جنگ را، روی پل سابله متمرکز کردیم و فرماندهی آتش بر
قرار شد و عراق روی پل سابله شکست، تانکش خورد، دو نیم شد. یک قسمی که متکی به رودخان هی نیسان بود، عقب نشینی کردند، یا به عبارتی فرار کردند، آن قسمتی هم که از پل سابله به سمت بستان بود، به اسارت جمهوری اسلامی در آمدند و حمله ی نهایی عراق شکست خورد. لذت فرماندهی آتش را برای اولین بار، سپاه در عملیات طریق القدس چشید. بعد از آن در عملیات فتح المبین هم از فرماندهی آتش های خمپاره استفاده کردیم.
عملیا ت فتح المبین تمام شد، من در سپاه شوش گزارش را وقتی به آقارشید می دادم، دیدم آقارشید دارد می خندد، . شهید دکتر مجید بقایی، فرمانده سپاه شوش آ نجا حضور داشت. دیدم آقارشید با خنده میگه مقدم برو توپخانه ی سپاه را سازماندهی کن. برو سراغ توپخانه. گفتم: آقارشید ما داریم خمپاره را سازماندهی می کنیم.
گفت: در عملیات فتح المبین اگر اشتباه نکنم، 184 قبضه توپ، انواع توپ های روسی به غنیمت سپاه دراومده بود. آن موقع 9 تا سپاه، تیپ داشت. گفت توبرو، تو آن توپ ها را بیاور سازماندهی کن و مأموریت جدید تو اینه و توی فروردین 1361 ، آقارحیم یک حکم
مسئولیت، در واقع آتش های پشتیبانی سپاه را، در گلف اهواز، به من داد.
همان فروردین 1361 بود که ما وارد فاز توپخانه شدیم. یعنی سپاه وارد توپخان هی کلاسیک شد. یعنی آتش های پشتیبانی کم کم داشت شکل خودش را در سپاه پیدا می کرد که ما با شهید بزرگوار، حسن شفیع زاده، اولین نفری بود که رفتم دنبالش بعد از فتح المبین از
تیپ المهدی از شوش آوردمش پیش خودم. آقای محمد آقایی که از مسئولین توپخانه ی سپاه بودند و به انضمام شهید ناهیدی، این بچه های نخبه ی باهوش را ما جمع کردیم، توپخانه ی سپاه را تشکیل دادیم. سپاه دارای توپخانه شد.
سپاه کم کم احساس می کرد برای عملیات هاش نیاز به آتش های پشتیبانی داره که برابر با طرح عملیات خودش، بتونه طرح ریزی نماید و یگان های رزمی خودش را پشتیبانی نماید.
از آن زمان به بعد ضرورت ایجاد آتش های پشتیبانی برای رزمندگان بیشتر احساس می شد. به قسمتی که ما به تدریج توپخانه ها را سازماندهی کردیم و توپخانه ی سپاه تشکیل شد. مرکز تعمیر و نگهداری در گلف، در منطقه ی جنوب گلف تشکیل شد. مرکز آموزش را
ما احداث کردیم و خود شهید شفیع زاده با این که از بنیانگذارهاش بود با سردار زهدی در اصفهان راه اندازی کردند. به تدریج شاهد توسعه ی مجموعه های فرماندهی قرارگاه های توپخانه در سپاه بودیم که ناگهان آقا رحیم پیشنهاد تشکیل موشکی را داد. پس متوجه می شویم آتش های پشتیبانی به تدریج از اساس خودش به بردهای بلندتر دسترسی پیدا می کرد.
اما ماجرا چه بود؟ موشک به چه شکلی در جمهوری اسلامی ایران پدیدار شد؟ در زمان طاغوت، به شدت درخواست انواع راکت ها و موشک ها را از آمریکایی ها داشتتند. آمریکایی ها قبول نمی کردند که شاه را به موشک های زمین به زمین مجهز بکنند. من یادم می آید در اسنادی که ما در یکی از مقرهایمان، من داشتم مطالعه می کردم، سپهبد " میم باشیان " که
مسئول تأمین اقلام عمده ی دفاعی شاه بود، بعد هم به " طوفانیان " واگذار کرد، بعد فرماندهی توپخانه ی شاه شد، من توی اسناد دیدم که درخواست کرده بود که حتی آمریکایی ها یک موشکی بنام " رادرسون " داشتند که یک راکت 60 کیلومتری بود و آمریکایی ها تلویحاً قبول کرده بودند که این راکت را بدهند. برای شاه اوج آرزویش بودکه دسترسی به یک راکت 60 کیلومتری پیدا کند، آن هم از تولیدات ایالات متحده.
آمریکایی ها حاضر نبودند این سلاح را به ایران بِدهند و شاه استدلال می کرد که شوروی به دشمن اصلی ایران که عراق است موشک یا راکت فراگ 7 و موشک اسکاد بی را داده، تو حاضر نیستی به ما حتی یک راکت تاکتیکی 60 کیلومتری بدهی. من یادم است در آن
اسناد که مطالعه کردیم، شاه برای این که در واقع عزم خودش را برای خواستش پافشاری کند، نشان بدهد، یک چرخش عجیبی می کند و می رود طرف روسها و سلاح های روسی خریداری می کند و نشان می دهد که اگر تو از من حمایت و پشتیبانی نکنی، من متکی
می شم به روسها. الان بخشی از سلاحهای روسی که توی ارتش شاه می بینید مربوط به آن زمان هست مثل توپ 130 میلی متری و کاتیوشا که محصول، معاملات شاه با شوروی آن موقع، برای فشار آوردن به آمریکا برای گرفتن موشک های تاکتیکی زمین به زمین.
مفهوم کاربردیش این است که ما با عراقی در حال جنگ بودیم که قبلاً به موشک های فراگ 7 و موشک اسکاد بی مجهز شده بود. مفهوم کاربردیش این بود که عراق برای فشار آوردن به عقبه های ما که جنگ ما، سبقه ی مردمی داشت و مردم از شهرهای ما می آمدند وارد جبهه می شدند، این شهرها را تحت فشار و خانواده ها را تحت فشار قرار بده که از سیل و گسیل
نیروی انسانی از شهرها به جبهه و تقویت یگان های رزم سپاه به عنوان نیروهای بسیجی جلوگیری کند. بهترین حربه اش هم این بود که با شروع عملیات جنگ شهرها و آوردن فشار روی شهرها مانع از گسیل نیروهای مردم ما به خطوط بشه.
طبیعی بود که بخشی را از هواپیماهای تهاجمی اش استفاده می کرد، بخشی هم از موشک های فراگ 7 و اسکاد بی. ولی، جمهوری اسلامی تحمل می کرد. تذکر می داد. اخطار می داد تا این که روزی امام تصمیم گرفتند که به سکوت شان در برابر تهاجمات وحشیانه و بی منطق عراق به شهرها پایان بدهند و یک روز من در قرارگاه بودم، به عنوان فرمانده توپخانه ی سپاه. به من اعلام شد که آماده باش که گلوله های هشدار دهنده ی منور روی بصره بزنی و با عملیات هماهنگی که ما با صدای برون مرزی جمهوری اسلامی که در منطقه ی اهواز بود، انجام می دادیم، اعلام به عراق می کنیم که این گلوله های هشداره و این گلوله های هشدار تبدیل به گلوله های جنگی خواهد شد و عراق باید به حملات، بر روی شهرهای ما پایان بده.
این فکر می کنم درواقع 18 بهمن 62 ، اتفاق افتاد و من اومدم روی کالک امکان تیر را روی نقشه دیدم که توپخانه ی ما هم حتی بردش به بصره نمی رسه. مجبور شدم توپخانه را بیارم به خط اول در منطقه ی شمال شلمچه، توپخانه را مستقر کردیم. بخشی از گلوله های
منور عراق هم که غنیمت گرفته بودیم را در اختیار داشتیم. رادیوی برون مرزی عربی ما شروع کرد به مارش و پیام به مردم عراق دادن و ما هم شروع کردیم به زدن گلوله ی منور روی بصره و نشوه. این اقدام، اقدام هشدار دهنده ی جدی نبود که عموم عراق را تهدید کند. بصره، شهر مرزی جنگی بود مثل اهواز ما و اگر هم چهار تا گلوله توش می افتاد خیلی به
سیستم حکومتی بعث عراق فشار وارد نمی کرد. این طبیعی است که شهرهای جنگی در برابر گلوله قرار می گیرند. عقبه های عراق مهم بود تهدید شود که ما در آن موقع توانمند برای تهدید به عقبه های عراق نبودیم.
ما یک سفری در تابستان سال 1363، با یک هیئت بلندپایه سپاه و وزارت سپاه در دعوتی و بازدیدی که از ارتش دو کشور داشتیم، رفتیم. مسئول هیئت آقای محسن رفیقدوست بود. آقارحیم هم به عنوان، درواقع ارشد فرماندهان، ایشان را یاری می کردند و از یگان های تخصصی هم فرماندهانشون حضور داشتند.
بنده و شهید بزرگوار حسن شفیع زاده از توپخانه ی سپاه توی آن سفر عازم شدیم. اینجا آغاز فعالیت موشکی جمهوری اسلامی ایران بود.
ما در سفر اول برای اولین بار راکت فراگ 7 و موشک اسکاد بی را در یکی از کشورهای خارجی دیدیم و در کشور دیگری هم مورد بازدید قرار گرفت. بنده هم دنبال فراگ 7 بودم که چه جوری فراگ 7 را وارد جمهوری اسلامی کنیم و تخیل دورم هم نمی رفت که وارد بحث موشک اسکاد شویم. گفتیم این نشدنی است. این موشک غول آسا و دست نیافتنی است ولی فراگ 7 را درخواست کنیم، آقای رفیقدوست از اینها بگیره و ما بتونیم عقبه ی 60 کیلومتری که شهرهای تعداد بی شماری را هم می تونست مورد هدف قرار بده، این را بتونیم از کشورهای X و Y بگیریم و من هم خیلی اصرار می کردم که این کار بشه و برای همین حتی توضیحاتی که می دادند، یادداشت می کردم. حتی یک آموزش ابتدایی هم خودم توی همین توضیحات دیدم که اگه روزی این سلاح دست من افتاد خودم بتونم به کارش بگیرم. تا این حد دقیق شده بودم. ما وقتی برگشتیم، متوجه شدیم در آن سفر توافق شد کشور X آموزش به ما بدهند و کشور Y قرار شده موشک اسکاد بی را به جمهوری اسلامی بدهد و یک سایت "هاگ" هم از ما گرفت، یعنی گفت حالا اگر شما این را می گیرید این را هم به ما بدید. من سایت پدافند موشکی هاگ را توی حضور ذهن دارم که ایران به اینها یک سایت هاگ داد.
من یک روز مهر سال 1363 توی مقر توپخانه بودم توی اهواز، آقارحیم من را خواست، گفت: آماده باش یک تیمی از فرماندهان و مسئولین توپخانه ی سپاه را آماده کن و اعزام بشید برای آموزش موشک اسکاد بی که متعجب گفتم: آقارحیم چی...اسکاد بی؟
گفت: بله. شما بروید موشک را آموزش ببینید که اگر روزی ما این مجموعه را داشتیم شما بتوانید این مجموعه را به کار بگیرید. اما مهر 1363 دکترین نظامی بر مبنای نیازمندی ها
داشت پله به پله تعریف می شد. چرا وارد موشکی شدیم؟ نیاز جنگ، نیاز به عملیات مقابله به مثل دشمن.
فرض می کنیم این تحقق پیدا نمی کرد. مطمئن باشید که موشکی هم وارد سپاه و وارد جمهوری اسلامی نمی شد و فرماندهی موشکی هم وجود نداشت. چون در نیازهای نیروهای تکور ما آتش های پشتیبانی در حد توپخانه وجود داشت. بیش از این هم در مأموریت سپاه
نبود. نکته ی مهم ؛ ما چهار مأموریت کمک مستقیم، تقویت، عمل کلی، تقویت و عمل کلی را رد رده های توپخانه ی سپاه سازماندهی کرده بودیم. از هویتزرهای 122 میل یمتری (تو پ هویتزر)، هویتزرهای 152 میلیمتری، توپ های دوربرد و 130 میلی متری و کاتیوشا و مأموریت سپاه را داشتیم. در بضاعت خودمان پشتیبانی می کردیم. موشک یعنی زدن عمق اهداف دشمن، مأموریت ارتش بود و این مأموریت به دلیل ماهیت انقلابی گری و مسیرهای میان بر و سرعت عملی که سپاه داشت، به سپاه واگذار شد.
در تصمیمی که در شورای امنیت ملی گرفته شد، مأموریت تجهیز به آقای محسن رفیقدوست داده شد و مرحله ی بکارگیری به فرماندهی توپخانه ی سپاه و من 17 پرسنل توپخانه را همانجا جدا کردم.
یک تیم 130 نفره را انتخاب کردم، و مأموریت را به من واگذار کردند که این تیم را ببرم و آموز شها را وارد بدنه ی سپاه بکنم. ما معنی و تعریف اولیه ی آموزش ها را نمی دانستیم،
آمدیم آموزش موشکی را ببینیم. چه نوع موشکی؟ گفتم: اسکاد.
گفت: فراگ 7 هم؟ گفتیم: " فراگ 7 هم".
این ها هیچ کدام تعریف شده نبود. گفت گردان ها را، تعریف کردن، شما هم باید گردان فنی یا گردان پرتاب، گردان هواشناسی بشید و تیم ها را هم تقسیم کنیم و دیدیم به اندازه ی هر تخصص هم یک آدم همراهمون نیست. مجبور شدیم هر پرسنل را بگذاریم حداقل دو و
سه تخصص را آموزش ببینند. فرمانده آ نها گفت: زمان؟
گفتم: ما عجله داریم، می خواهیم سریع و دوماهه برگردیم. آنها گفتند: ما برای ارتش خودمان که آموزش های کلاسیک را هم دیدند، کمتر از شش ماه کسی قادر نیست این آموزش ها را ببیند. چطور شما، زبون ما را هم نمی فهمید و می خواهید با مترجم که بخشی از وقت را هم مترجم می گیره دو ماهه آموزش ببینید!؟
گفتم: اصلاً ما تلاش شبانه روزی می کنیم، شما این را به عهده ی ما واگذار بکنید. اگر من احساس کردم که آموزش کفایت نمی کند و پاسخی نگرفتم، از شما درخواست می کنم که آموزش را تدوین کنید.
به بچه هایمان گفتیم: آقا تلاش شبانه روزی. از صبح، بعد از نماز صبح، در تاریکی کار ما شروع می شد، تا حداقل 10:00 ، 10:30 شب. طوری که بچه ها، عکس هاشون را نگاه کنید چشم ها گود رفته، شکم ها چسبیده به استخوان ها، و این به دلیل این بود که من به این بچه ها، طی این دوره ی آموزشی فشار آورده بودم. درس سنگین بود و ما هم می بایستی مسئولیت های لازم را پس از این که این سیستم را در اختیار ما قرار می دادند، پاسخ می دادیم.
قبل از رفتنمان آقارحیم به من گفت: شما مسئول موشکی را کی معرفی می کنید؟ چون یک محموله از سلاح اسکاد عن قریب از خارج تحویل می گیریم و آماده باشید که این مجموعه را تحویل بگیرید و آدمی را به من معرفی کن که بتونه این مجموعه را سازماندهی کند، تا شما برگردید.
من هم یکی از برادران را معرفی کردم. آقارحیم هم ایشان را می شناخت. گفت خیلی خوب، بچه ی خوبی است. گفت اسمش را چه بگذاریم؟ گفتم: آقارحیم هر چی شما بگید. آقارحیم فکر کرد و گفت می گذاریم " حدید ". گفتم آقارحیم باشه. اسمش را گذاشتیم گروه حدید.
پس مجبور شدیم یک گروهی را هم از توپخانه جدا کنیم، بیاییم در واقع هسته ی اولیه موشکی را تشکیل بدیم تا تیم آموزشی بر گردد جا و مکان را تأمین کند و شرایط به کارگیری موشک را فراهم کند.
ما ظرف دو ماه و ده روز دوره های لازم را دیدیم و ما اولین گامی که توی این زمینه انجام دادیم ؛ بچه ها را گذاشتیم تدوین، در تهران، آنچه که آموزش دیده بودند. گروه های آموزشی ترکیب کردیم و تدوین کردیم و کتاب ها را هدیه دادیم به آقای محسن رفیقدوست به
عنوان پدر موشکی جمهوری اسلامی ایران و من رفتم گفتم: آقای رفیقدوست، این کتاب ها تقدیم به شما، به عنوان بنیانگذار اصلی موشکی جمهوری اسلامی.
توی این زمان اتفاق عجیبی افتاد، این که ما می خواستیم حالا با فرهنگی کار کنیم که اساساً با این فرهنگ کاملاً بیگانه بودیم یعنی سیستم مستشاری روحیه ی انقلابی بچه های سپاه به انضمام عملکرد نامناسب و استکباری و بداخلاقی های تیم اعزامی از یکی از کشورها و روزگاران بسیار سختی بر ما گذشت.
بچه ها وقتی که مستشاران نبودند و دستگاه را تعطیل می کردند، باز می کردند و می دیدند و باهاش تمرین می کردند. از این کارها غافل نبودیم که مسایل تخصصی یادمان نرود.
و اما اتفاق عجیبی که این جا اتفاق افتاد این بود که امام(ره) از طریق شورای امنیت ملی ایران به عراق اخطار می دهد که اگر به حملات تان علیه شهرها ادامه بدید ما هم عملیات مقابله به مثل را شروع می کنیم. اصلا تصور عراق نبود و این تهدید ایران کوچک ترین اثری روی شدت عملیاتهای عراق نمی گذاشت تا اینکه امام(ره) دستور دادند غیر از بغداد یک موشک اخطار به سمت عراق شلیک شود که ما پالایشگاه کرکوک را پیشنهاد دادیم. مورد تصویب قرار گرفت. قرار شد که اولین موشک جمهوری اسلامی به پالایشگاه کرکوک به عنوان اخطار به عراق شلیک شود.
مرحبا و درود بر امام بزرگوار ما، تا اتمام حجت به دشمن نمی کرد، تصمیم نمی گرفت. اقدامات ایران از گلوله ی منور روی بصره شروع شد. تبدیل شده به گلوله های توپخانه که
تیر اخطار پالایشگاه کرکوک که این صدام جانی را متنبه کنه، دست از این شرار ت هاش برداره.
اولین موشک از موضع حضرت زینب(س)، شمال اسلام آباد در شب شلیک شد و وحشت پرتاب اولین موشک را در شب ما دیدیم. دیدیم که اساساً با آتش توپخانه اصلاً هیچ قابل مقایسه نیست؛ چیز دیگریست.
این را هم عراق جدی نگرفت و اعلام کرد تیم های خرابکار ایران با بمب گذاری در پالایشگاه کرکوک بحران آفرینی کردند و القا کرد که یک عملیات خرابکارانه ی نیروهای هوادار ایران در کردستان عراق است که منجر شد به دومین پرتاب موشک و اولین موشک پرتاب شده به قلب بغداد یعنی بانک رافدین و این موشک مورد اصابت قرار گرفت و عملیات های موشک طبق شش مرحله ادامه پیدا کرد و مفهومش این بود که بین 5 تا 11 بار تعداد متنابهی(موشک پرتاب می شد)، این جا دیگر جلوی عملیات جنگ شهرها را می گرفت واقعاً.
من به شما می گویم که اگر آن تدبیر حکیمانه ی امام(ره) و آن تصمیم استراتژی این بزرگوار نبود، معلوم نبود آن شیمیایی که به خط اول جبهه ی ما می زدند، توی شهرهای ما چه قدر قربانی میلیونی از مردم ما می گرفت و چه فاجع های بود. هیچ کس نیامد اینها را برای مردم بگوید. عراق برنامه ی تهاجم گسترده ی شیمیایی داشت که اولین حمله شمیایی اش را من یادم می آید و اولین گلوله ی شیمیایی عراق در عملیاتی درمنطقه شمال طلاییه در شرق مجنون در نزدیک قرارگاه نصرت اصابت کرد. اولین گلوله در عملیات خیبر، جایی که هلیکوپترهای ایران روی جاده بودند اولین گلوله ی شیمیایی برخورد کرد و بوی اولین
گلوله ی شیمیایی به مشام من رسید که ما خونده بودیم که چه بویی می دهد. بوی سیر می داد، سیر تازه.
هیچ وقت یادم نمی رود. من یک دونه از این تویوتاهای کالسکه دستم بود. تا این(گلوله شیمیایی) خورد برگشتم و ماسک شیمیایی دستم بود، گفتم :ای نفس، آقای جلالی ارزشش برای جبهه از تو بیشتره، این را برو بده به این. من رفتم ماسکم و وسایل ایمنی که داشتم را دادم به سردار جلالی عزیز خودمان که آن موقع تیمسار جلالی می گفتیم. هیچ وقت یادم نمی رود ایشان توی آن خاک و توی آن پرواز هلیکوپترها و توی آن شرایط آ نجا بود.
همان گلوله ی شیمیایی مبنا شده بود با یک توپی که ساخته بودند، توپ 180 کیلومتر دوربرد و با بمب هایی که روی هواپیماهاشون می بندند علیه شهرهای ما استفاده کنند و دیگه حالا صدها و صدها کشته و شهید از ما نگیرند. این تبدیل بشه هزاروهزار شهید شیمیایی.
همان کاری که در حلبچه عراق کرده بود و برنامهاش این بود. حالا شما فرض بگیرید اگه موشکهای ما نبود و مقابله به مثل صورت نمی گرفت چه اتفاقی می افتاد؟